بلاگ نقره ای

موضوعات علمی، هنری، فرهنگی، سرگرمی و تفریحی

بلاگ نقره ای

موضوعات علمی، هنری، فرهنگی، سرگرمی و تفریحی

۵ مطلب در تیر ۱۳۹۶ ثبت شده است

  • ۰
  • ۰
وب‌سایت پنجره خلاقیت: آیا می‎خواهید مردم به حرف‌های شما گوش کنند و شما را جدی بگیرند؟ این را بدانید که فقط حرفی که می‎زنید اهمیت ندارد؛ بلکه شیوه ادای آن هم مهم است.

شما ایده‌هایی عالی دارید و می‎خواهید دنیا را تغییر دهید… یا حداقل بخشی از آن را! می‎خواهید روی دیگران تاثیر بگذارید و می‎خواهید مردم شما را جدی بگیرند. خب، چطور می‌توانید این کار را انجام دهید؟

خیر، شما نمی‌توانید همیشه کارهای دیگران را کنترل کنید، اما می‌توانید خودتان را کنترل کنید و برای بهینه‎سازی تاثیرگذاری‌تان باید اهمیت تاثیر صوتی را درک کنید.

برای این که بتوانید اهمیت «صدا» را درک کنید، به این پژوهش نگاهی بیندازید. در یک مطالعه از بیش از ۳۰۰ نفر درخواست شد تا به برخی مشخصات شخصیتی امتیاز دهند. از شرکت‎کنندگان خواسته شد تا تنها بر اساس شنیدن یک کلمه «سلام» به ویژگی‌هایی نظیر قابلیت اعتماد، غلبه و جذابیت امتیاز دهند. نتیجه چه بود؟ ۹۲ درصد از پاسخ‌ها به یکدیگر شباهت داشت که نشان می‌دهد در مورد لحن ادای آن کلمه اتفاق نظر وجود داشته است. این یعنی مردم شما را بر اساس صدای‎تان قضاوت می‎کنند و ممکن است حتی حرفی را که زده‎اید هم درک نکرده باشند.
 
 9 روش برای این که حرف‎تان را به کرسی بنشانید

خبر خوب این است که شما می‌توانید با اعمال چند تغییر کوچک تاثیرگذاری صدای‎تان را بهینه کنید. در زیر نه نکته برای کنترل کردن لحن و صدا ذکر شده است تا بتوانید با قدرت بیشتری بر دیگران تاثیر بگذارید:

1. از صدای آرامی استفاده کنید

صدای آرام حالت قدرتمندتر و عالمانه‌تری دارد. مطالعات زیادی نشان داده‎اند که صدای آرام با ویژگی‌هایی نظیر «سرگروه در نظر گرفته شدن»، «بهتر به خاطر سپرده شدن» و «درآمد بیشتری داشتن» عجین شده است.

اگر به صورت خدادادی از صدای آرام بهره‎مند نشده‎اید، مراقب باشید. یک مطالعه در دانشگاه دوک نشان داده است که مردم، آن‎هایی را که سعی در آرام نشان دادن صدای‎شان دارند، به عنوان افرادی با صلاحیت و قابلیت اعتماد کم در نظر می‎گیرند.

2. گفت‎وگوی درونی‌تان را تغییر دهید.

یک روز داشتم با خانمی که به عنوان دستیار یکی از پروژه‎هایم استخدام کرده بودم، کار می‌کردم. به سرعت مشخص شد که او نسبت به من احساس رنجش خاطر داشت با این که ما قبلا با هم ملاقات نکرده بودیم. احساس ناراحتی او به طور ناخودآگاه به صدایش سرایت کرده بود. چیزی در حرف‎هایش مشهود نبود اما لحنش چیز دیگری می‎گفت.

برای جلوگیری از اتفاق افتادن این موضوع برای خود، به گفت‎وگوی درونی‌تان مراجعه کنید، انتقادهای درونی را از بین ببرید تا صدایی با اعتماد به نفس و مثبت به دست آورید.

3. لبخند بزنید

لبخندزدن باعث می‌شود که احساس شادتری داشته باشید. این احساس به صدای شما هم انتقال می‌یابد و مردم معمولا به سوی افرادی که حالت مثبت‌تری دارند گرایش می‌یابند. علاوه بر این، لبخندزدن باعث ایجاد تغییرات ساختاری در دهان شما می‌شود که می‌تواند لحن صدای‎تان را تحت تاثیر قرار دهد. لبخندزدن به شما کمک می‌کند تا حالت دوستانه‌‌تر و پاسخگو‌تری داشته باشید.

4. از لحن پر شور و شوق‌تری استفاده کنید.

لحن ساده یا بدون رعایت زیر و بم صدا باعث خستگی و بی‎حوصلگی مخاطب می‌شود. این موضوع از تاثیرگذاری شما بر مخاطب می‌کاهد. در عوض، سعی کنید لحن افتان و خیزان صدا را رعایت کنید. این کار باعث می‌شود تا حرفی که می‌زنید بهتر و متقاعدکننده‌‌تر جلوه کند.

5. به طرز هوشمندانه‌تری از سرعت استفاده کنید.

مردم این‎طور می‌پندارند که افرادی که با سرعت کمی صحبت می‌کنند، صداقت، تاثیرگذاری و قدرت کمتری نسبت به افرادی دارند که با سرعت بیشتری صحبت می‌کنند. افرادی را که به سرعت صحبت می‌کنند، به عنوان افرادی پر انرژی، شایسته و باهوش در نظر می‎گیرند.

این بدان معنی نیست که بخواهید با سرعت نور صحبت کنید! بلکه باید از سرعت به نحوی استفاده کنید که شنونده هیجان شما را احساس کند و همچنین بتواند به خوبی حرف‌های‎تان را درک کند.

6. از مکث نترسید

شاید به نظر برسد که این نکته با نکته بالایی در تضاد باشد، اما استفاده هوشمندانه از مکث می‌تواند به شما کمک کند تا تاثیرگذاری بیشتری داشته باشید. به عنوان مثال، مکث قبل از بیان یک جمله باعث مهم‌‌تر جلوه کردن آن می‌شود. یک مکث خلاصه در هنگام سخنرانی می‌تواند به شما کمک کند تا افکارتان را متمرکز کنید تا از ادای اصواتی که نشان از فراموشی مطلب دارد، جلوگیری کنید.

7. با لهجه آن‎ها صحبت کنید.

پژوهش نشان داده است که مردم به افرادی که با لهجه‌ای غیر از لهجه خودشان صحبت می‌کنند، اعتماد کمتری دارند. شاید شما نتوانید زبان مادری‌تان را کنترل کنید اما باید تلاش کنید تا لهجه‌تان را تغییر دهید.

یکی از دوستان من یک مجری تلویزیونی مشهور است که در جوانی با لهجه غلیظ بوستون صحبت می‌کرد. زمانی که او به جای دیگری نقل مکان کرد، متوجه شد که چقدر حذف لهجه‎اش که متعلق به شمال‌شرق کشور بود، اهمیت دارد.

8. نفس کشیدن

تنفس کم عمق و مضطربانه باعث تنگ‌‌تر شدن تارهای صوتی می‌شود. این موضوع نه تنها باعث می‌شود که اضطراب بیشتری در صدایتان احساس شود بلکه باعث بلندتر شدن صدای‎تان نیز خواهد شد (برای این که متوجه شوید چرا نباید با صدای بلندی صحبت کنید، به نکته شماره یک بازگردید). اما تنفس عمیق باعث کاهش اضطراب، آرامش تارهای صوتی و ایجاد لحنی آرام‌‌تر خواهد شد.

9. لحن‎تان را تنظیم کنید.

تنظیم لحن به معنای قراردادن تاکید و تکیه روی کلمات است. کسانی که عادت دارند از لحن خیزان استفاده کنند (شروع صحبت با لحن آرام و اتمام آن با لحنی بالاتر؛ مثل وقتی سوالی می‌پرسید) به عنوان افرادی نامطمئن و غیر قابل اعتماد در نظر گرفته می‌شوند. در حالی که استفاده از لحن افتان (شروع با لحن بالا و اتمام با لحنی پایین تر) برای القای حس اطمینان و قدرت  بهتر خواهد بود.
  • وبگاه نقره
  • ۰
  • ۰
وب‌سایت پنجره خلاقیت: در شماره پیش از این نوشتیم که چگونه عشق و علاقه در مسیر هدف‌گذاری باعث می‌شود به شکل تضمین‌شده‌ای به اهداف‌مان برسیم. در این زمینه نمازخواندن توام با عشق و اشتیاق را مثال زدیم که بسیار برتر و اثرگذارتر است از نمازی که خدای ناکرده از روی رفع تکلیف خوانده می‌شود. اما چگونه می‌توانیم به این شور و عشق و اشتیاق نسبت به اهداف‌مان در زندگی دست پیدا کنیم.

در این مورد باید گفت موقعی که در ذهنمان مجسم کنیم که به هدف رسیده‌ایم و نتیجه را قبل از این که به آن برسیم، ببینیم، این علاقه ایجاد می‌شود که ما با اشتیاق بیشتر حرکت کنیم. موقعی که مزایا و منافع اهداف را برای خودمان یادآوری کنیم و مرتب مجسم کنیم، این عشق و علاقه ایجاد می‌شود؛ و بعد انگیزه هم ایجاد می‌شود و این انگیزه باعث حرکت و فعالیت در جهت رسیدن به هدف می‌شود.

در زمینه هدف‌گذاری عده‌ای می‌گویند شما هدفتان را بنویسید و هرروز تکرار کنید، و عده دیگری نیز می‌گویند شما هدفتان را به زبان بیاورید یا بنویسید، سپس آن را فراموش کنید، ناخودآگاه شما این را محقق خواهد کرد. من هر دو دیدگاه را تا حدی تایید می‌کنم، اهداف باید القا شود؛ من اگر بنویسم و فراموش کنم، شاید بعدها به کلی هدفم را فراموش کنم، باید القا شود و به صورت عادت دربیاید؛ و در این زمینه تصویرسازی خیلی خوب است. می‌گویند قدرت یک تصویر برابر با هزار کلمه است؛ هزار بار من بگویم موفقم تا این که تصویر موفقیت را ببینم کاملا متفاوت است.
 
ناخودآگاه در موفقیت ما چه نقشی دارد؟ 
 
هر دو باید باهم باشند؛ هم تصویری و هم کلامی باشد؛ هدف این است که به ناخودآگاهمان القا شود، به ناخودآگاهمان که القا شد، دیگر در آن مسیر می‌رود. موقعی که با تلقین و تصویرسازی و بیان‌کردن و نوشتن به صورت عادت درآمد و وارد ناخودآگاه شد، دیگر در آن مسیر حرکت می‌کنیم و رسیدن به موفقیت راحت‌تر و سریع‌تر خواهد بود. مثل افرادی که اعتیاد پیدا می‌کنند، اول با مقدار کم شروع می‌کنند، بعد می‌بینند که نمی‌توانند دست بردارند.

ما باید این عادت را برای کارهای خوب، برای اهدافی که داریم ایجاد کنیم. عادت کنیم به مطالعه در جهت رسیدن به هدف، عادت کنیم به فعالیت در جهت رسیدن به هدف، عادت کنیم به ورزش، عادت کنیم به تعامل و ارتباط با افراد موفق، عادت کنیم به کارهایی که ما را برای رسیدن به هدف کمک می‌کند. مدتی که این کارها را انجام دهیم و بیان کنیم و تصویرسازی کنیم، دیگر تکیه‌کلام و رفتارمان می‌شود و افرادی که در این مسیر هستند، برای ما ظاهر می‌شوند؛ یا کتاب‌ها و سی‌دی‌ها و ابزاری که برای رسیدن به این هدف لازم داریم یا هر چیز دیگری، برایمان ظاهر می‌شود.

فکر می ‌کنم در مثال‌های قبلی اشاره کردم، یکی از آشنایان ما به اتریش رفته بود تا به پسرش سر بزند، ایشان اهل طاعت و عبادت هستند. در مدتی که آنجا بود تمام مسجدهای وین را پیدا کرده بود. یکی دیگر می‌بینید برای ادامه تحصیل رفته، تمام دانشگاه‌ها و مراکز علمی برایش ظاهر می‌شوند؛ کدام دانشگاه بهتر است؟ کدام رتبه‌اش بالاتر است؟ هر کسی به هر چیزی علاقه‌مند باشد و به آن فکر کند و دنبالش باشد، برایش ظاهر می‌شود و با آن برخورد می‌کند.

باید در اثر تکرار و با تصویرسازی و با تلقین، اهداف را از خودآگاه به ناخودآگاه انتقال دهیم؛ سپس ناخودآگاه خودش برنامه‌ریزی خواهد کرد. باید در یک مدت، تمام برنامه‌ها، تمام صحبت‌ها، تمام افکار، تمام تصاویر و کارهایمان در جهت رسیدن به هدف باشد؛ بعضی می‌گویند سه هفته، بعضی از علما می‌گویند چهل روز، آقای جک کنفیلد می‌گفت ۴۴ روز یا بعضی‌ها می‌گویند ۶۰ روز. در هر صورت ما مدتی این را انجام می‌دهیم، بعد وارد ناخودآگاه می‌شود، ضمیر باطن و شعور باطن ناخودآگاه برای رسیدن به این هدف برنامه‌ریزی می‌‌کند. پس خودآگاه را به ناخودآگاه انتقال دهیم و این طور نباشد که آگاهانه و به اجبار این کار را انجام دهیم؛ موقعی که وارد ضمیر ناخودآگاه شد، این ضمیر ناخودآگاه نیروی بی‌کرانی که دارد، ما را در آن راستا هدایت می‌کند و به آن هدف می‌رساند.

در کنار این موارد باید به این موضوع هم اشاره کرد که عده‌ای معتقدند در ناخودآگاه برنامه‌هایی هست که ما هم از آنها بی‌خبریم و این عملا ترمز ما شده است، هرچقدر هم که به آن بهترین برنامه‌ها را القا ‌کنیم باز یکسری برنامه‌ها علیه آن است. پرسش این است که این موارد را چگونه می‌شود پاک‌سازی کرد؟ در پاسخ باید گفت ما خیلی خوشبختیم که در چنین قرنی زندگی می‌کنیم که آنقدر اطلاعات بشر زیاد شده، آنقدر آگاهی زیاد شده که همه مسائل را می‌توانیم راحت حل کنیم. یک راهکار خیلی خوب برای این مسئله وجود دارد؛ یکسری افکار و عادت‌ها وارد ناخودآگاه شده و به صورت ترمز یا مانع برای رسیدن به هدف عمل می‌کند و راهکار آن برنامه‌ریزی عصبی-کلامی NLP است.

NLP به نظر من در آینده نه فقط در یک عده خاص، بلکه در دنیا تحول ایجاد می‌کند. مثل خیلی چیزهای دیگر، عده‌ای در ابتدا مانع از آن می‌شوند اما بعد عمومیت پیدا کند؛ من جایی خواندم کسانی که کارخانه تولید داروهای شیمی‌درمانی دارند، مانع این می‌شدند که خواص لیمو آشکار شود؛ چون لیمو ۲۰۰ برابر این داروهای شیمی‌درمانی خاصیت دارد. خیلی از افراد دوست ندارند که مردم این اطلاعات کاربردی را به دست بیاورند، مانند این است که اگر کنکور را بردارند، خیلی از آموزشگاه‌های کنکور درآمدشان کم می‌شود. همان نکته‌ای که در فیلم راز از آن صحبت می‌شود که می‌گویند این راز پنهان شده بود، این راز دفن شده بود، عده‌ای این راز را می‌دانستند و در اختیار دیگران قرار نمی‌دادند. دقیقا این NLP هم یک راز است، برنامه‌ریزی عصبی-‌کلامی یک راز است.

با این برنامه‌ریزی ما به اعصاب و مغز و کلاممان برنامه می‌دهیم ‌و برای کم‌رنگ‌کردن و از‌بین‌بردن خاطرات منفی یا آن تصاویر و افکاری که در ذهن و ضمیر باطن و نیروی ناخودآگاه هست، می‌توانیم از آن استفاده کنیم به صورتی که تاثیر نگذارد؛ هیچ‌وقت هیچ چیزی پاک نمی‌شود، فقط در آن لحظه به آن دسترسی نداریم؛ اگر کامل فراموش کنیم، نباید یک یا دو ساعت بعد یا روز بعد یادمان بیاید؛ مگر این‌که قسمتی از مغز آسیب ببیند که خیلی خیلی کم برای افراد پیش می‌آید. ما با NLP این خاطرات را فراموش نمی‌کنیم، بلکه اثر منفی‌اش را از بین می‌بریم، این ترمزها را کمرنگ می‌کنیم تا سد راه ما نشوند.
  • وبگاه نقره
  • ۰
  • ۰
وب‌سایت سلامتیسم: خوشبختی، چیزی  است که خود ما می‌توانیم به سادگی آن را به دست بیاوریم و لازمه به دست آوردن خوشبختی، برطرف کردن موانعِ سر راه آن مانند استرس، افکار منفی، ماندن در گذشته و انتظارات غیرواقع‌بینانه است.

ما انسان‌ها با تمام تفاوت‌های‌مان،‌ اهداف مشترکی را هم در زندگی دنبال می‌کنیم. خوش‌بختی، یکی از همین اهداف مشترک است. صرف نظر از راه‌های متفاوتی که برای دستیابی به خوش‌بختی انتخاب می‌کنیم، موانع مختلفی هم بر سر راه‌مان قرار می‌گیرند. در عصری که تنها اشتغال و افزایش بهره‌وری به هر قیمت اهمیت دارند،‌ کلید اصلی برای رسیدن به خوش‌بختی، حذف کردن همین موانع مزاحم از زندگی است.
 
 چطور خوشبخت باشیم؟

فکر کردن مداوم به گذشته

احساس شرمندگی و ناامیدی نسبت به گذشته، شخصیت امروزی شما را هم تحت تاثیر خودش قرار می‌دهد. با این‌حال، ‌وقتی که مستقیما بر زمان حال تمرکز می‌کنید، احساسات و توانایی‌های شما فقط به کسب خوش‌بختی در لحظه حال محدود می‌شوند. بنابراین، نگاه دائمی به گذشته را کنار بگذارید و خوش‌بختی در لحظه حال فکر کنید.

انتظارات غیرواقع‌بینانه

یکی از بزرگ‌ترین درس‌های بزرگسالی، یادگیری مدیریت انتظارات است. تردیدی نیست که در نظر گرفتن انتظارات معقول و واقع‌بینانه برای رسیدن به موفقیت در زندگی ضرورت دارد. با این‌حال، کنار گذاشتن انتظارات غیرواقع‌بینانه از خود و دیگران، به شما کمک می‌کند تا احساس ناامیدی، شکست و بدبختی را تجربه نکنید. خوش‌بختی واقعی زمانی معنا پیدا می‌کند که انتظار نتایج دقیق را کنار بگذارید و با ذهن باز با جهان پیرامون خودتان مواجه شوید. احساس شادی درونی وقتی نمایان می‌شود که پیش‌فرض‌های ثابت خودتان را فراموش کنید و امکان‌های متفاوت را بپذیرید.

توجه بیش از حد به نظر دیگران

آیا دائما به این فکر می‌کنید که مردم درباره شما چه نظری دارند؟ رها شدن از شرّ این فکر، یکی از کلیدهای حیاتی برای دستیابی به احساس شادی و خوش‌بختی در زندگی است. بنابراین، به‌جای این‌که خودتان را از چشم دیگران ببینید، روی انرژی درونی خودتان تمرکز کنید. فکر کردن دائمی به نظر مردم، به شما اجازه نمی‌دهد که رفتار آزادانه‌ای داشته باشید. اگر به تصمیم‌های خودتان افتخار کنید، دیگر به مُهر تایید مردم نیازی نخواهید داشت. انرژی‌ای که هر روز برای نگرانی درباره نظر مردم صرف می‌کنید، شما را برای ادامه مسیر زندگی‌تان خسته می‌کند.

ترس از افزایش سن و پیری

از تبلیغ‌های عمومی در سطح شهرها گرفته تا اینستاگرام و فیس‌بوک، ما با پیام‌هایی مواجه می‌شویم که پیری را نامطلوب توصیف می‌کنند. درنتیجه، بسیاری از ما حتی از پیری طبیعی هم می‌ترسیم و نمی‌توانیم پایان دوران جوانی را تصور کنیم. با این‌حال، همه ما پیر می‌شویم و هیچ راه فراری هم نداریم. هیچ معجزه‌ای وجود ندارد که شرایط بدن ما را به دهه ۲۰ سالگی برگرداند. خوش‌بختی واقعی وقتی پدید می‌آید که این واقعیت‌ها را بپذیرید و قبول کنید که پیری هم یکی از بخش‌های طبیعی زندگی است.

منفی‌نگری

منفی‌نگری، یکی از چالش‌های اساسی در جهان امروزی ما است که پیامدهای منفی و مخربی دارد. اگر ما همواره به نیمه خالی لیوان توجه کنیم، جهان خودمان را هم براساس همین تصور خواهیم ساخت. بنابراین، ذهن خودتان را عادت بدهید به این‌که نیمه پُر لیوان را هم ببیند. وقتی که دائما از اصطلاحات منفی‌نگرانه برای بیان احساسات و وضعیت خودتان استفاده می‌کنید، احساس خوش‌بختی را از بین می‌برید.

استرس

کمی استرس می‌تواند محرک مثبتی باشد و حتی به ما انگیزه بدهد. با این‌حال، استرس شدید که با علائم جسمانی و روانی مختلفی همراه است، قطعا هم عملکردهای ما را دچار اختلال می‌کند و هم احساس خوش‌بختی را در ما از بین می‌برد. وقتی که سطح هورمون استرس (کورتیزول) بیش از حد بالا برود، مشکلاتی مانند التهاب، افزایش وزن و بیماری‌های قلبی را تجربه خواهیم کرد. استرس زیاد در درازمدت حتی می‌تواند ما را به افسردگی مبتلا کند.

یاد گرفتن عذرخواهی

پذیرش مسئولیت همه انتخاب‌ها در طول زندگی، یکی از رازهای دستیابی به خوش‌بختی واقعی است. وقتی که مسئولیت اشتباهات خودمان را نمی‌پذیریم و از دیگران عذرخواهی نمی‌کنیم، دائما خودمان را مورد قضاوت قرار می‌دهیم یا تحقیر می‌کنیم. درحالی که عذرخواهی، یکی از بهترین راه‌ها برای پذیرش مسئولیت همه رفتارهای اشتباه در مقابل دیگران است. این نکته مهم، توانایی ایجاد تغییر در زندگی را به شما یاد می‌دهد و احساس خوش‌بختی را در شما تقویت می‌کند.
  • وبگاه نقره
  • ۰
  • ۰
وب‌سایت تکرا - زهرا جانعلیزاده: یک رهبر موفق درواقع فردی با اعتماد به نفس و شجاع است که تصمیمات قاطعانه‌ای را اتخاذ کرده و پیروان خود را در مسیر درستی هدایت می‌کند. دستیابی به چنین موقعیتی چندان آسان نیست؛ اما به هر حال می‌توانید با استفاده از تجربیات سایر رهبران موفق، خودتان را از دیگران متمایز کرده و در این مسیر گام بردارید.

در ادامه با ۱۰ راهکار برای تبدیل شدن به یک رهبر موفق آشنا خواهید شد
 
 ۱۰ راهکار قدرتمندی که شما را به یک رهبر موفق تبدیل می‌کند

۱. یک چشم انداز قانع کننده ایجاد کنید.

رهبران بزرگ روی آینده متمرکز می‌شوند. آن‌ها تصویر واضحی از آرزوهای خود دارند و آن‌ها را به واقعیت تبدیل می‌کنند. آن‌ها نسبت به آینده هیجان زده هستند و زمان خود را با غوطه ور شدن در گذشته هدر نمی‌دهند.

۲. دیدگاه خود را با دیگران در میان بگذارید.

یک رهبر موفق و بزرگ به خوبی می‌تواند آینده و چشم اندازهای خود را با کلمات، تصاویر و احساسات توصیف کند؛ تشریحی که می‌تواند دیگران را به تسخیر درآورده و آن‌ها را قانع کند. آن‌ها آزادانه رهبری خود را در اختیار کسانی قرار می‌دهند که به راهنمایی و پشتیبانیشان نیاز دارند.

۳. شخصیت استواری داشته باشید.

موقعیت‌های مختلف نمی‌تواند رهبران بزرگ را تغییر دهد؛ البته که آن‌ها انعطاف پذیر هستند و ایده‌های جدید را با ذهنی باز می‌پذیرند، اما در عقاید و ارزش‌های خود ثابت قدم هستند. اطرافیان به خوبی می‌دانند که در شرایط دشوار می‌توانند روی این رهبری حساب کنند.

۴. متواضع باشید.

یک رهبر موفق می‌داند که بدون تواضع، نمی‌تواند چیزهای جدیدی بیاموزد. آن‌ها به اشتباهات خود اعتراف می‌کنند، بازخورد‌ها را می‌پذیرند و به پیشنهادات مختلف توجه می‌کنند. بهترین رهبران درواقع کسانی هستند که به یادگیری و بهبود علاقه دارند.

۵. متمرکز باشید و رو به جلو حرکت کنید.

رهبران بزرگ روی نتایج متمرکز می‌شوند. آن‌ها در برابر حواس پرتی ها، بیراهه‌ها و موانع ایمن هستند و دیگران را نیز به تمرکز و حرکت رو به جلو تشویق می‌کنند.

۶. سرسخت و شجاع باشید.

رهبران بزرگ عمل می‌کنند و در کار خود پشتکار دارند. اینگونه از افراد با بروز مشکلات، تغییر نکرده و دچار حواس پرتی نمی‌شوند، بلکه با اعتماد به نفس کامل، کنترل اوضاع را در دست می‌گیرند. آن‌ها با عقاید خود حرکت می‌کنند.

۷. سرنخ‌ها را پیگیری کنید.

یک رهبر موفق می‌تواند آینده‌ی بزرگ و زیبایی که ترسیم کرده را به خوبی ببیند و ارتباط میان المان‌ها را درک می‌کنند؛ مهارتی که از بهترین عادت‌های ذهنی برای ساختن استفاده می‌کند.

۸. به صورت استراتژیک فکر کنید.

رهبران بزرگ آینده را می‌بینند. آن‌ها به خوبی می‌دانند که باید چه کار کنند و با برنامه‌های استراتژیک و پیش بینی آینده، اهداف خود را عملی می‌کنند.

۹. انعطاف پذیر و چالاک باشید.

یک رهبر موفق به سرعت می‌آموزد. اینگونه از افراد می‌دانند که چطور باید به اطراف خود نگاه کنند و سوالات زیادی را مطرح می‌کنند. آن‌ها می‌دانند چطور باید رفتار خود را متناسب با محیط متغیر، تنظیم کرده و در عین حال، استواری و ثابت قدمی خود را حفظ کنند.

۱۰. منصف باشید.

رهبران بزرگ منصف هستند و در مشاجرات از کسی طرفداری نمی‌کنند. اطرافیان آن‌ها همیشه از موضع آن‌ها باخبر هستند و می‌دانند که باید چه انتظاری از آن‌ها داشته باشند.

رهبران درواقع هنر ترغیب کردن دیگران به انجام کار‌ها را کامل کرده اند؛ چرا که در حقیقت با پیام، ایده و چشم انداز خود همراستا هستند. رهبران بزرگ به راحتی این کار‌ها را انجام می‌دهند و ما نیز می‌توانیم اینگونه باشیم؛ البته اگر این رفتار‌ها را در مسیر رشد و توسعه خود، یک اولویت بدانیم.
  • وبگاه نقره
  • ۰
  • ۰
وب‌سایت مدیراینفو: وقتی تصمیم  می‌گیرید یک کارآفرین باشید، معمولا تصویر واضحی از نحوه‌ی انجام کارها در ذهن خود دارید. ممکن است تصور کنید پشت میز خود نشسته‌اید، گهگاه تصمیماتی می‌گیرید، و با اطمینان خاطر از اینکه تیمتان ثبات کسب و کار را حفظ می‌کند به تعطیلات می‌روید.

گاهی هم ممکن است تصور کنید که به سختی در حال کار کردن هستید و تا زمان تکمیل محصول یا پروژه‌ِ‌ی خود به ندرت وقت استراحت پیدا می‌کنید.

در هر صورت ممکن است مواردی وجود داشته باشد که آنها را مدنظر قرار نداده‌اید و من شخصا تضمین می‌کنم که دیدگاه شما در مورد کارآفرینی دقیقا محقق نخواهد شد. یکی از محاسبات غلطی که در رابطه با کارآفرینی خیلی رایج است این است که معمولا زمان موردنیاز برای اجرای واقعی یک کسب و کار، دست کم گرفته شده و کم تخمین زده می‌شود. اصلا مهم نیست که شما نقش‌ها و مسئولیت‌های خود را تا چه حد دقیق در نظر می‌گیرید. شما هم مثل هر کارآفرین دیگری همیشه این محاسبه‌ی غلط را خواهید داشت. ولی به نظرتان واقعا چرا این اتفاق می‌افتد؟
 
چرا کارآفرینان همیشه بیش از حد انتظار به زمان احتیاج دارند؟ 

قانون هافستادر:

قانون هافستادر می‌گوید: "حتی با در نظر گرفتن قانون هافستادر، کارآفرینی همیشه بیشتر از آنچه که انتظار دارید زمان می‌برد". این ضرب‌المثل احمقانه است، اما کمی حقیقت عینی در این قانون نهفته است.

انسان‌ها (کارآفرینان، سایر افراد حرفه‌ای، یا کارگران) به طور کلی در تخمین زمان مهارت ندارند. قانون هافستادر ابتدا در رابطه با کامپیوترهایی که با آنها شطرنج بازی می‌کردند مطرح شد تا محاسبه کند که برای توسعه‌ی برنامه‌ای که بتواند در بازی شطرنج قوی‌تر از انسان باشد چقدر زمان نیاز است. ولی زمان‌هایی که تخمین زده می‌شدند همیشه نادرست بودند.

کارآفرینی هم همیشه پیچیده‌تر از آن‌ چیزی است که فکرش را می‌کنید.

تعصب در خوش‌بینی:

تعصب در خوش‌بینی، یک اصل روان‌شناختی و یک تعصب شناختی ذاتی است که تقریبا تا حدی در همه‌ی افراد وجود دارد و اساس زمانی رخ می‌دهد که افراد خاصی فکر می‌کنند نسبت به افراد مشابه در موقعیت‌های مشابه، نتایج مثبتی به دست خواهند آورد.

مثلا خیلی از افراد بر این باورند که خیلی کم احتمال دارد دچار سرطان شوند. این امر مخصوص کارآفرینان نیست، بلکه به این خاطر این مثال را زدیم که دست کم گرفتن مقدار زمان موردنیاز برای انجام یک کار را نشان دهیم.

کارآفرینان خاص به طور کلی بر این باورند که نسبت به سایر کارآفرینان در موقعیت‌های مشابه، کمتر تحت‌فشار کارها قرار دارند.

" کارآفرینی" به خودی خود یک نقش نیست. اگر از این برچسب برای خود استفاده می‌کنید مطمئن باشید که نسبت به دیگران می‌توانید ایده‌های بیشتری خلق کنید یا تصمیمات بیشتری بگیرید، ولی در واقع کارآفرینی ترکیب نقش‌های مختلف زیاد در یک نقش است. شما نمی‌توانید به یک‌باره در همه چیز تخصص داشته باشید، پس عدم تخصص شما در حوزه‌های خاص باعث می‌شود نتوانید زمان موردنیاز برای تکمیل کار آن حوزه‌ها را به درستی تخمین بزنید.

کشش اجتناب‌ناپذیر به چندوظیفه‌ای:

در حال حاضر همه‌ی ما باید بدانیم که چندوظیفه‌ای، یک استراتژی بی‌فایده است و ضررش بیشتر از منفعتش است. با این حال برخی کارآفرینان خاص باز هم از این استراتژی چندوظیفه‌ای استفاده می‌کنند و همیشه یک انتخاب ندارند.

کارآفرینان، تصمیم‌گیرندگانی هستند که با هر بخشی از کسب و کار خود در ارتباطند و در نتیجه کاملا طبیعی است که هر کارگر، فروشنده، سرمایه‌گذار یا هر کس دیگر برای کسب اطلاعات به کارآفرین مراجعه کند. این بدین معنی است که کارآفرینان به هر سو کشیده شده و به طور کلی غیرقابل‌پیش‌بینی هستند.

وسوسه در کارهای اداری:

کارآفرینان تمایل دارند وجود کارهای اداری از قبیل ورود داده‌ها، پیگیری مکالمات و امضای اسناد را به فراموشی بسپارند. برخی از این کارها را دستیاران یا سایر افراد سازمان هم می‌توانند انجام دهند، ولی همه‌ی کارآفرینان به این منابع یعنی دستیار و غیره دسترسی ندارند.

در نتیجه، بسیاری از کارآفرینان فقط زمان موردنیاز برای انجام یک کار اصلی را تخمین می‌زنند و زمانی که برای مسئولیت‌های مدیریتی جانبی لازم است را نادیده می‌گیرند که در نهایت باعث می‌شود زمان کلی را ناقص برآورد نمایند.

شما هرگز خودتان را معطل تخمین زمان نخواهید کرد، چون به عنوان یک کارآفرین هرگز شغل خود را خسته‌کننده، راکد، یا قابل‌پیش‌بینی نمی‌دانید، و همین‌ها خودش جای شکر دارد. پس به خاطر عدم‌توانایی خود در تخمین صحیح زمان کارتان، شکرگزار باشید.

وقتی می‌خواهید برای جلسات، تعطیلات یا روز خود برنامه‌ریزی کنید، زمان را بیشتر از آنچه که فکر می‌کنید نیاز است در نظر بگیرید. در این صورت می‌توانید از وقت‌های اضافه‌ی خود برای چک کردن ایمیل یا معاشرت با کارآفرینان نمونه بهره بگیرید.
  • وبگاه نقره